وبلاگ هر پسر شلوغ | ||
در یک پدیدهی نجومی کرهی ماه شکلی غیر عادی پیدا میکند.
در یک پدیدهی نجومی کرهی ماه شکلی غیر عادی پیدا میکند. گفتنی است،بر اثر این پدیده ماه بسیار بزرگتر و روشنتر از مواقع عادی به نظر میرسد. بررسیها نشان میدهند، پژوهشگران این رویداد نجومی شگفت انگیر را در یکشنبه 26مرداد ماه شناسایی کردهاند. کارشناسان علوم فضایی در این زمان امیدوار به رصد کامل تری از ماه و مطالعه در خصوص این قمر اسرار آمیز کرهی زمین هستند. اخبارعلمی - باشگاه خبرنگاران [ یکشنبه 93/5/26 ] [ 12:46 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
این دختر جوان 2 روز قبل از سانحه سقوط هواپیما کارت اهدای عضو را پر کرده بود. آرزوی حدیثه برای خدمت به بیماران با اهدای اعضایش به زیباترین شکل تحقق یافت حالا پدر، شنیدن ضربان قلب دختر جوانش را در سینه بیماری نیازمند تنها امید برای ادامه زندگی اش می داند.
دختر جوانی که در لحظه سقوط هواپیما در حال عبور از محل حادثه بود، بر اثر برخورد یک کامیون دچار مرگ مغزی شد. این حادثه زمانی روی داد که راننده کامیون بر اثر دیدن صحنه سقوط هواپیما در چند متریاش وحشت زده پا روی پدال ترمز گذاشت و راننده خودرو تاکسی که در پشت کامیون در حال حرکت بود با وجود ترمز شدید بشدت با کامیون برخورد کرد.
نخستین روز تولد «محمد قاسمی» پدر داغدار 48 ساله در حالی که اشک گوشه چشمانش را پاک میکند خاطرات روزهایی را مرور میکند که خداوند به آنها دختر عطا کرده بود، میگوید: 13 آذر سال 72 خداوند به ما دختری هدیه کرد نامش را حدیثه گذاشتیم دقیقاً در تاریخی به دنیا آمد که نخستین سالگرد ازدواج وپیوند زندگی مشترک مان بود. همان سال سالگرد ازدواج و تولد حدیثه را با هم جشن گرفتیم. همسرم در تربیت فرزندان نقش اصلی را به عهده داشت و چون در تربیت معلم فعالیت داشت دخترمان را به راهی درست هدایت کرد. از همان مقطع ابتدایی متوجه علاقه حدیثه به رشته پزشکی شده بودیم همیشه آرزو داشت پزشک شود آرزوی ما هم این بود که در یکی از شاخههای پزشکی خدمتگزار باشد و به مردم و جامعه خدمت کند. دانشجوی ترم 5 رشته رادیولوژی دانشگاه تهران بود. او با حمایت و راهنماییهای خانواده به سرعت پلههای ترقی رابالا میرفت تا اینکه حادثهای تلخ آرزوهای شیرینمان را تلخ کرد و خط سیاهی بر آرزوهای دخترم در دفتر زندگیاش کشید. روز حادثه پدر که صدایش میلرزد ادامه میدهد: ساعت 10 صبح بود مردی ناشناس به من زنگ زد و گفت دخترم در این جاده تصادف کرده است همان لحظه به واسطه شغلی که دارم داشتم مشکلات بیمارستانی یک مادر شهید را رفع میکردم. به سرعت از اداره بیرون زدم همان زمان بود که خانمی از حراست فرودگاه مهرآباد زنگ زد هواپیمایی سقوط کرده است و بر اثر آن تصادفی رخ داده و دخترم را با آمبولانس به بیمارستان بردهاند و مدارکش در حراست فرودگاه است. نمیدانم چطور خود را به بیمارستان رسول اکرم(ص) رساندم در طول مسیر به همسر و اقوام اطلاع دادم.
وقتی وارد بیمارستان شدم گفتند چنین بیماری نداشتهاند نیم?ساعت با وضعیتی پریشان به جست و جو پرداختم ولی بیفایده بود و با اقوام و آشنایان قرار گذاشتیم تمام بیمارستانهای همجوار را بگردیم تا دخترم را پیدا کنیم. بیمارستانها شلوغ بود و هیچ کس جوابگو نبود البته حق هم داشتند چون حادثه سقوط هواپیما رخ داده بود و همه درگیر بودند. همسرم با برادرش به بیمارستان فیاضبخش 2 رفته بودند اما گفته بودند چنین بیماری نداریم، هنگامی که در حال خارج شدن از بیمارستان بودند ناگهان همسرم لنگه کفشی را دیده بود که شبیه کفشهای حدیثه بود وقتی خود را به مجروحی که روی تخت بوده میرساند از روی مانتوی حدیثه او را شناسایی میکند. پدر اضافه میکند: به علت خونریزی طحال، او را به اتاق عمل برده بودند، ساعت 4 بعد از ظهر بود که دخترم را بیهوش وارد بخش کردند؛ نیاز فوری به آیسییو داشت به عنوان یک پدر برای فرزندم که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد برای خالی شدن آیسییو التماس میکردم تا شاید بتوانم در مراکز دیگر آی سی یو خالی پیدا کنم اما وقتی نگاهم به بیماران دیگر میافتاد احساس میکردم دختر من مثل همه بیماران دیگر است نمیتوانستم خودم را راضی کنم که حق دیگران پایمال شود. ساعت 11 شب بود که پزشکان اعلام کردند حدیثه مرگ مغزی شده است. در آن لحظه به اهدای عضو فکر نمیکردم و مدام این فکر در ذهن من مرور میشد که پنج شب پیش به مادرش گفته بود یک سال دیگر پایاننامهاش تمام میشود و میخواهد با یک پزشک مطب دایر کنند. تصمیمی بزرگ کارت اهدای عضو را پرکرده است، در آن لحظه تصویر فرزندان شهدا جلوی چشمانم آمد، راهی دیگر پیش پایم قرار نداشت، نمیتوانستم بگویم پدر شهید هستم و افتخار میکنم اما با این بخشش سربلند بودم.
ساعت 5 صبح بود که همسرم را صدا زدم و با او به گوشهای رفتیم تا در این مورد صحبت کنیم به همسرم گفتم حدیثه نهایتاً یک ساعت، دوساعت، یک روز یا دو روز دیگر زنده میماند اگر اعضای بدنش را به بیماران هدیه نکنیم شاید دلمان بسوزد اگر هر لحظه قلبش از کار بایستد دیگر نمیتوانیم کاری کنیم پس اگر رضایت بدهی قلب حدیثه برای همیشه خواهد تپید. با همسرم نزد پزشک رفتیم و رضایت خود را اعلام کردیم. ساعت 6 صبح همان پزشک به کنارمان آمد و گفت خوب است که به سرعت تصمیم گرفتید. بخششی ماندگار پدر که آخرین وداع را با جگر گوشهاش انجام داده میافزاید: وقتی فرزندی باعث افتخار و آبروی خانواده میشود همه از او تعریف میکنند. محبت و مظلومیت حدیثه زبانزد همه بود. دوستان، آشنایان و هر کسی که او را میشناخت وقتی متوجه این حادثه شد کنارمان بود و دلداریمان میداد با صحنههایی مواجه شدم که باور نمیکردم این همه تعریف از دخترم باشد. همیشه دلم میخواست با دخترم درد دل کنم اما او به حدی شرم و حیا داشت که همیشه فقط از او احترام میدیدم و با دخترم رو در بایستی داشتم. شاید هر فردی که تصویر یا صدای من را ببیند و بشنود دلش برای من بسوزد و بگوید این پدر عزیزی را از دست داده است و با اهدای عضو الان در دلش چه میگذرد اما با شهامت میگویم ذرهای از اینکه اعضای بدن دخترم را بخشیدهام ناراحت نیستم. خدا یک روز او را به زندگیام هدیه کرد و امروز از من گرفت. هر روز از خداوند تشکر میکردم به خاطر تمام موهبتهایی که در زندگی به من و خانواده ام عطا کرده بود و حالا باور دارم این تقدیر الهی است که در سرنوشت مان رقم خورد. پدر ادامه میدهد: از زمانی که چشم به دنیا باز کردم همیشه خوبی بود که خداوند نصیب زندگیمان میکرد. پدر و مادر خوب، همسر و فرزندان خوب و با محبت و هر آنچه که از خداوند خواسته بودم در زندگی داشتم همیشه همه چیز با آرامش برایم به وقوع میپیوست تا اینکه چند ماه پیش با خدا درددل کردم و گفتم خدایا اگر حرفی زدم از من نشنیده بگیر، خدایا چقدر مهربانی که تا به الان به همه خواستههایم رسیده ام تو را قسم میدهم ،به خاطر دل نازک?ام روزهای بد را در سرنوشتم قرار ندهی اما الان با این اتفاق به خودشناسی رسیده ام و باز هم سعی میکنم از امتحان الهی سربلند بیرون آیم. بالاخره چرخ گردون چرخید و روزهای بد برایم فرا رسید اما تلاش میکنم تا با این مصیبت کنار آیم. مگر فرزند من بالاتر از فرزندان خانوادههای دیگر بود مگر این 40 خانوادهای که در سقوط هواپیما داغدار شدند عزیزشان را از دست ندادند از این اتفاق به خودشناسی و خودباوری رسیدم. آرزوهای پدرانه چرا عاطفهها از بین رفته است آرزو دارم و دعا میکنم عاطفهها رنگ بگیرند تا چنین بخششهای بزرگی شکل بگیرد و با نوعدوستی به جامعه خدمت کنیم. فقط ناراحت هستم در حق دخترم پدری نکردم هیچ وقت تولد 16 سالگی اش را فراموش نمیکنم آن روز وقتی روز تولدش را تبریک گفتم از روی احترام و حیا پیشانیام را بوسید. حدیثه دلش میخواست به بیماران خدمت کند و آنها را از درد و رنج بیماری نجات دهد اما این اتفاق باعث شد تا او با اهدای اعضای بدنش اخلاقی پزشکی را به یادگار گذارد. همه امیدم در زندگی تپیدن قلب دخترم در سینه همنوعم است این مراسم تمام میشود و در نهایت من و مادرش هستیم که باید با امید تپیدن قلب حدیثه زندگی کنیم به این باور رسیدهایم که از این به بعد به این فکر کنیم او پزشکی حاذق است که در گوشهای از این کشور در شهری به مردم خود خدمت میکند. درست است که او را در ظاهر نمیبینیم اما قلب حدیثه همیشه با ما است. [ یکشنبه 93/5/26 ] [ 12:19 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
زنبور ژاپنی بزرگترین و خطرناک ترین حشره ای است که در دنیا کشف شده است. این حشره نزدیک 5 سانتی متر طول دارد و نیش آن نیز حداقل 1.5 سانتی متر است. سخت می توان باور کرد این حشره که هر تابستان حداقل 40 ژاپنی را می کشد تبدیل به یک حیوان خانگی آرام شده باشد.
نگهداری از حیوانات خاصی مانند سگ و گربه در خانه به هیچ عنوان مورد تایید پزشکان نیست زیرا به همراه این موجودات، بیماری های فراوانی هم وارد خانه ما خواهد شد اما در مقابل نگه داری از ماهی در خانه آسیبی به محیط وارد نمی کند. عده ای هم هستند که علاقه به نگهداری از حیوانات دارند ولی گونه های عجیب را انتخاب می کنند.
[ شنبه 93/5/25 ] [ 1:51 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
انگورهای رنگین کمانی یکی از جدیدترین مواردی است که در سطح نت دیده می شود اما واقعیت درستی پشت آن نیست. این روزها در شبکه های اجتماعی و سایت های مختلف از این انگورها به عنوان نمونه های عجیب و غریب یاد میشود اما در اصل یک حقه فتوشاپی هستند.
با استفاده از نرم افزارهای رایانه ای می توان هر کاری انجام داد و بدون آنکه کسی متوجه شود، ذهن انسان های زیادی را با اطلاعات غلط پر کرد. در طول تاریخ رایانه از این دسته موارد فتوشاپی و دستکاری شده به وفور دیده شده است.
[ شنبه 93/5/25 ] [ 1:37 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
"امید اسدی" هنرمند ایرانی ساکن منچستر انگلستان با استفاده از یک چاقوی کوچک جراحی، ذرهبین و سوزن طرحهای زیبا و ماهرانهای را روی برگ درختان خلق کرده است.
[ شنبه 93/5/25 ] [ 1:34 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
عراقیها پراید ساخت ایران را "سایبا" نامگذاری کرده اند.
قابلیت دوزیست بودن این خودرو در عراق کشف شد
در تصویری دیگر
و یکی دیگر...
پراید آفرود
کاش این تصویر واقعی باشد
پاسخی دندانشکن به نیسان آبی
علت اصلی کوتاه بودن جدول است
استکان و نعلبکی چای روی صندوق. حتی قاشق نیز سر جایش است
در خیال لندکروز
تقریباً ضدگلوله
خوراک اسپرتبازان بغداد
در کنار 405 زیر آفتاب
راستی مدل 141 هم موجود است
[ شنبه 93/5/25 ] [ 1:15 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
در حال حاضر این دریاچه کاملا متروکه شده است و گاهی گروه های مختلف تنها برای تحقیقات روی آب آن به این مکان سفر می کنند.
دریاچه ها همیشه برای لذت بردن و گشت زدن و گذران زمان است ولی همه دریاچه ها نمی توانند بهترین باشند زیرا موارد نادر و عجیب هم در آن پیدا می شود که می توان در میان آن ها به "سالتون" در کالیفرنیا اشاره کرد.
از دور این دریاچه آبی رنگ است و ساحلی سفید دارد ولی زمانی که از ماشین خود پیاده شوید- البته کسی این پیشنهاد را نمی کند- با صحنه ای بسیار شگفت انگیز روبرو می شوید زیرا دریاچه قهوه ای رنگ است و از روی تابش آفتاب کویر به این صورت در آمده و همچنین ساحل آن به خاطر استخوان ماهی هاست که سفید رنگ شده است.
در سال 1905 سدی که بر روی رودخانه کلورادو کشیده شده بود به علت بارش زیاد شکست و سیلی در منطقه به وجود آمد و آب از توان رودخانه خارج شد و به درون گودالی بزرگ سرریز شد که حالا دریاچه سالتون نام دارد.
ابتدا این دریاچه محلی برای جذب توریست ها بود و بسیاری از مردم آمریکا به این مکان سفر کردند به طوری که سالانه یک میلیون نفر از آن بازدید می کردند. اما این معجزه ای که در میان کویر پدید آمده بود پس از چند سال به یک دریاچه نفرین شده تبدیل شد.
این دریاچه پس از آنکه توریست ها را از دست دارد به خاطر نبود هیچ ورودی و خروجی به مرور سموم شیمیایی، نمک و کودهای مختلف را به درون خود کشید تا اینکه کاملا سمی و غیر قابل نزدیک شدن شد و از آن پس تمام ماهی ها نیز جان خودشان را به مرور از دست دادند و تنها استخوانشان به ساحل رسید.
در حال حاضر این دریاچه کاملا متروکه شده است و گاهی گروه های مختلف تنها برای تحقیقات روی آب آن به این مکان سفر می کنند.
[ شنبه 93/5/25 ] [ 1:11 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
بالا آمدن سطح اقیانوسها سبب افزایش حمله به موجودات دریایی به انسانها به ویژه در سواحل کشور انگلستان شده است. به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ تجمع و بروز کلونیهای وسیع از عروسهای دریایی در سواحل کشور انگلستان باعث موجی از نگرانیها و همینطور بروز موارد اورژانس حمله و گزش توسط این موجودات دریایی شده است.
[ شنبه 93/5/25 ] [ 1:1 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
به حال شاید در فیلم های مختلف دیده باشید که برخی از انسان های غیر طبیعی دستانی بسیار بزرگ دارند. گاهی دست آن ها دو برابر یک فرد سالم و بالغ است و زور بسیاری دارد. "دنیس سایپلنکوو" یک ورزشکار اوکراینی و مچ انداز است که به خاطر قهرمانی هایش در مسابقات مختلف شهرت پیدا کرده است اما مهمترین دلیل شهرت او به خاطر دستان بسیار بزرگش است که او را بسیار شبیه "هالک" یک شخصیتی افسانه ای است می کند. این ورزش کار 31 ساله در کیوو به دنیا آمده است و از همان دوران کودکی ورزش های مختلف را شروع کرده است که بیشتر زمان خود را صرف وزنه برداری و البته مچ اندازی کرده است. این باعث شد تا تمام بدن دنیس رشدی خاص داشته و تمام بدنش تبدیل به عضله شود. این مرد در وبسایتش نوشته است که با 186 سانتی متر قد، 140 کیلوگرم وزن و مقام های بسیاری که آورده است به نوعی یکی از قویترین مردان روسیه به حساب می آید. البته مهمترین نشانه او دست های بسیار پهنش است که وارد کتاب گینس شده است. پزشکان دلیل بزرگی دست های او را ورزش های سخت و منظم اعلام کرده اند. مچ دست دنیس این روز ها 24 سانتی متر است و هر انگشت او نیز نزدیک به 5سانتی متر قطر داره دارد.
[ چهارشنبه 93/5/22 ] [ 9:32 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
یک مرد جوان امریکایی که 20 سال موهای سر و صورتش را اصلاح نکرده بود تصمیم گرفت در شب خواستگاری اش یک تغییر چهره جنجالی داشته باشد. این اتفاق به قدری هیجان انگیز بود که در یک برنامه زنده تلویزیونی به آن پرداخته شد و او در مقابل حضار و بینندگان تلویزیونی موهایش را اصلاح کرد.
او در روز فارغ التحصیلی از دبیرستان موهای سرش را تراشید و بعد از آن دیگر هرگز به آرایشگاه نرفت. او هنگامیکه تصمیم گرفت با دوستش ازدواج کند به این فکر افتاد که با چهره جدید از او خواستگاری کند. به همین دلیل بعد از 20 سال زیر دست یک آرایشگر ماهر نشست تا چهره اش تغییر کند. نامزد آینده او باد دیدن چهره او بعد از اصلاح واقعا شوکه شد و به خبرنگاران گفت : واقعا خوشحالم، باور نمیکردم او تا این حد تغییر کند، او چهره جذابی دارد و من با دیدن وی واقعا شوکه شدم. آنها مدت 13 سال است که با هم آشنا هستند. تغییر چهره او به قدری باورنکردنی بود که اعضای خانواده اش، مجری برنامه و حضار در برنامه تلویزیونی با دیدن او شگفت زده شدند. او تصاویری از چهره اش در اینترنت قرار داد که با استقبال کاربران روبرو شد. [ چهارشنبه 93/5/22 ] [ 9:21 عصر ] [ علی امید طلب ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |